تمرینات نویسندگی ؛ ۱۰ روش برای بیدار کردن نویسنده درون!
به نظر من، در درون همه ما یک نویسنده وجود دارد. حتی اگر در مخیلهتان هم نمیگنجد که دست به قلم شوید و چیزی بنویسید، بازهم همه ما چیزی برای گفتن و البته چیزی برای نوشتن داریم.
ما همیشه داستانی برای گفتن، دانشی برای انتقال و تجربیاتی برای به اشتراک گذاشتن داریم.
ما در روزگاری زندگی میکنیم که مملو از اتفاقات، مشاهدات، ماجراها و خاطرات است.
چه داستان بنویسیم یا متون غیرداستانی، زندگی را میتوانیم یک «آزمایشگاه نویسندگی» به حساب آوریم. تمرینات نویسندگی میتواند در دل همین آزمایشگاه انجام شود.
تمرینات نویسندگی باعث میشود نویسنده درونتان بیدار شود. با تمرین، شما یاد میگیرید چطور ایدهها را سازماندهی کنید، از دل آنها داستان بیرون بکشید و دایره لغات خود را گسترش دهید. مطالعه به اندازه کافی هم همچنین نوشتن شما را بهبود میبخشد. پس توصیه مهم دیگر من این است: اگر کوچکترین تمایلی برای نوشتن داشته باشید، باید انواع مختلفی از کتابها را در ژانرهای مختلف بخوانید.
شما میتوانید صلاحیت نوشتن خود را با برخی تمرینات نویسندگی و نوشتاری سرعت بخشید. ماهیچه خلاق داخلی شما به تلاش نیاز دارد که متناسب و قوی بماند. درست مثل ماهیچههای بیرونیتان.
تمرینات نویسندگی نیازی به جان کندن ندارد. آنها میتوانند سرگرمکننده و هیجانانگیز باشند
این تمرینها باید بدون نگرانی از قضاوت خوانندگان انجام شود. هدف این است که اجازه دهید ذهن خلاق شما به صورت آزادانه به پرواز در بیاید.
تمرین اول: یک نامه به گذشته خود بنویسید
در این تمرین، شما در هر سنی که هستید، باید نامهای بنویسید به خودتان وقتی که سن کمتری داشتید.
میتوانید در این نامه خود گذشتهتان را پند بدهید، به او از روزگار کنونیتان بگویید، از تجربیاتتان حرف بزنید و یا خودتان را ستایش کنید.
اما این تمرین چه کمکی به شما میکند؟
وقتی این نامه را نوشتید سعی کنید «خود گذشتهتان» به عنوان یک فرد واقعی و جداگانه ببینید. این تمرین به شما کمک میکند تا خود را در جایگاه یک فرد «الهام بخش» قرار دهید. گویی فردی که دارید برایش نامه مینویسید، میخواهد شما را الگو قرار دهد و راهی که طی کردهاید را طی کند.
در این تمرین هم کمال گرایی ممنوع است. فقط میتوانید چند دقیقهای فکر کنید تا ایده اصلی نامه به ذهنتان بیاید و سپس بدون اینکه فیلتری برای ذهنتان در نظر بگیرید، مشغول نوشتن شوید. راحت، ساده و ریلکس!
تمرین دوم: یک تمرین عجیب!
این یکی از تمرینات نویسندگی کمتر شناخته شده و البته عجیب و غریب است.
در این تمرین شما باید ژانر یک نوشته را تغییر بدهید.
مثلاً یکی از تراژدیهای کوتاه صادق هدایت را انتخاب میکنید و آن را میخوانید. سپس سعی میکنید این داستان را به طنز تبدیل کنید. احتمالاً کار خیلی سختی خواهید داشت!
یا میتوانید یک شعر کلاسیک از حافظ شیرازی انتخاب کنید، آن را بخوانید و مفهوم آن را در قالب یک گزارش خبری بازنویسی کنید!
و یا حتی میتوانید یک داستان انتخاب کنید و پایان بندی آن را به سلیقه خودتان تغییر بدهید. خدا را چه دیدید؟ شاید پایان بندی شما خیلی بهتر از نسخه اصلی درآمد!
تمرین سوم: در مورد تخصص خود بنویسید
شما احتمالاً یک یا چند کار را خیلی خوب انجام میدهید. نوشتن در مورد این تخصص، یکی از تمرینات نویسندگی خوب است.
سخت نگیرید. گستره این تخصص میتواند از شستن ظرف باشد تا خرید و فروش سهام.
چند پاراگراف (یا بیشتر) در مورد چند جنبه از نحوه انجام کاری که انجام میدهید را توضیح دهید. فرض کنید خوانندهتان در مورد این موضوع کاملاً بیاطلاع است.
این نوشتن نباید مانند یک دفترچه راهنمای خشک به نظر برسد. سعی کنید با سبک مکالمه بنویسید، گویی که به صورت کلامی این فرآیند را توضیح میدهید. مراحل را به شکلی بشکنید که خواننده آن را به طور دقیق درک کند، بدون استفاده از اصطلاحات حرفهای.
تمرین چهارم: از جریان سیال ذهن استفاده کنید
برای اینکه بدانید چگونه باید از «جریان سیال ذهن» استفاده کنید، ابتدا این مفهوم را برایتان تعریف میکنم.
برای همه ما حالتی رخ میدهد که در آن خاطره گذشته، آینده و حال را تحلیل و پردازش میکنیم. البته بدون رعایت نظم، زمان یا توالی اتفاقات. به این نوع از تحلیل و پردازش ذهنی جریان سیال ذهن گفته میشود.
یعنی اینکه چه بسا امکان دارد که تصویر آن خاطره به یاد شما بیاید و صدا یا عکس العمل خود را به یاد نیاورید. یا بالعکس، صدای یکی از خاطراتتان را به یاد بیاورید، اما تصویری از آن در ذهن نداشته باشید.
کمی سخت شد نه؟
اولین بار ویلیام جیمز آمریکایی در کتاب قوانین روان شناسی، این مفهوم را مطرح کرد. هنوز هم طرح این مسئله یکی از دشواریهای روان شناسان است.
شاید در فیلمها دیده باشید که یکی از شخصیتهای داستان، با پرشهای ذهنی نامنظم و اغلب پی در پی، به دنبال رسوخ به خاطرات گذشته خود است. به این اتفاق، جریان سیال ذهن گفته میشود.
در این شیوه احساسات، ادراکات و حتی تفکرات شخصیتها به همان صورتی که در ذهن پدید میآید، آورده میشود. این تولیدات ذهنی بدون هیچ توضیح و تحلیل روی کاغذ ثبت میشود. تفکر و اندیشه کاراکتر داستان همچون یک فرد حقیقی که به صورت طبیعی در حال فکر کردن است درهم ریخته و سیلوار بیان میگردد. نویسنده اینگونه داستانها تمایل به ناپیدا سازی خویشتن دارد و بر آن است تا خواننده را مستقیماً رویاروی تجربه ذهن شخصیتها قرار دهد.
شاید این شیوه از روایت و داستان نویسی را بتوانیم با طوفان فکری مقایسه کنیم.
در طوفان فکری شما هیچ محدودیتی برای تفکراتتان قائل نیستید. هرچه در ذهنتان میآید بلافاصله روی کاغذ حک میکنید. یکی از تمرینات نویسندگی هم استفاده از این شیوه است.
این شیوه را دستکم نگیرید. شیوه جریان سیال ذهن یکی از «باکلاس ترین» شیوههای داستان نویسی است! اگرچه به نظر میرسد نباید اینطور باشد!
یک مداد و یک دفتر خالی بردارید و به سادگی نوشتن را شروع کنید. هر چیزی که به ذهنتان میرسد را یادداشت کنید، مهم نیست که احمقانه و یا بیربط است. هر روز سه صفحه با روش جریان سیال ذهن بنویسید.
جریان سیال ذهن کمک میکند تا ذهن شما پاکسازی شود. درست مثل یک «الک» که آشغالهای حبوبات را با آن میگیرید.
تمرین پنجم: داستانی بنویسید که قبلاً خوانده یا شنیدهاید
در این تمرین، شما میخواهید داستانی را تعریف کنید که توسط فرد دیگری به شما گفته شده است یا در کتابی دیگر خواندهاید.
این حتی میتواند داستانی باشد که سالها پیش پدربزرگ یا مادربزرگتان برای شما تعریف کرده است.
یا می تواند رویداد جدیدی باشد که دوستتان از دوران خدمت سربازیاش برای شما تعریف کرده است.
حتی میتوانید داستان فیلمی که سال پیش دیدهاید و هنوز در ذهن دارید را بنویسید.
لزومی ندارد چندان به منبع اصلی وفادار باشید. حتی میتوانید از یک جایی به بعد، خودتان افسار این داستان را در دست بگیرید و پایان بندی آن را هم تغییر بدهید!
تمرین ششم: یک چیز را در ۱۰۰ کلمه توضیح بدهید
ممکن است این تمرین ساده به نظر برسد، اما در عمل چالش برانگیز است!
شما تنها ۱۰۰ کلمه فرصت دارید تا چیزی را توضیح بدهید. شاید توئیتر محل مناسبی برای تمرینات نویسندگی با این شیوه باشد.
روش اجرای این تمرین به این شکل است که شما موضوعی را انتخاب میکنید (ترجیحاً موضوعی که تخصصی در آن ندارید) سپس سعی کنید تنها با ۱۰۰ کلمه، به صورت دقیق در مورد آن بنویسید. به طوری که هرکس آن را خواند، دستکم یک دید کلی از آن چیز به دست آورد؛ یعنی طوری باشد که «چرا» و «چی» را از ذهن کسی که میخواهد آن را بخواند، پاک کنید.
تمرین هفتم: گذشته را بازنویسی کنید
عکسهای قدیمی و کارتپستالها میتوانند یک مرجع بصری قدرتمند برای تخیل ایجاد کنند. آنها شامل داستانهایی هستند که ما هرگز نشنیدهایم اما زمانی برای کسی بسیار واقعی بود.
خانم ماریان شیمبراری، نویسنده و کارگردان، این تمرین را برای نویسندگی توصیه کرده است.
به دنبال عکسهای قدیمی یا کارت پستال و ایجاد داستانهای جدید با الهام از آنها باشید. این عکسها را به راحتی در اینترنت جستجو کنید.
سعی کنید داستان را از عمق وجودتان بیرون بکشید و کل داستان منحصر به فرد باشد. بر روی تصویر تمرکز کنید و ببینید چه چیزی بلافاصله به ذهن شما میآید؟ علاوه بر این، میتوانید به این سؤالات فکر کنید و از آن راهنمایی بگیرید:
چه کسانی در این تصویر هستند و از کجا آمدهاند؟
رابطه آنها با یکدیگر چیست؟
عکس کجا گرفته شده؟
حالات آنها چه چیزی نشان میدهد؟ آنها چه فکر میکنند؟
حوادثی که منجر به عکس گرفتن شد چه بود؟
و…
تمرین هشتم: وانمود کنید که کس دیگری هستید
در یکی دیگر از تمرینات نویسندگی، شما نوشتن را از دیدگاه یک فرد دیگر تمرین خواهید کرد. شما میتوانید فردی را انتخاب کنید که خوب میشناسید، یا میتوانید از دیدگاه یک شخصیت خیالی بنویسید. خود را جای او بگذارید، پدیدهها را از دید او ببینید و نسبت به نحوه واکنش آنها واکنش نشان دهید.
درون مغز این فرد قرار بگیرید و سعی کنید تا جای ممکن نوشتن آن توصیفی باشد.
تمرین نهم: در مورد چیزی یا فردی که زندگیتان را تغییر داده است بنویسید
در این تمرین، به جای اینکه داستان شخص دیگری را تعریف کنید و یا وانمود کنید که فرد دیگری هستید، میخواهید داستانتان را از دیدگاه خود به اشتراک بگذارید. در مورد یک فرد یا رویدادی که به شدت شما را تحت تأثیر قرار داده بنویسید.
به جای اینکه به سادگی وضعیت را بازگو کنید، در مورد احساساتتان از این فرد یا پدیده، نوع واکنشتان و چگونگی دگرگون شدنتان بنویسید و توصیف کنید.
به خاطر داشته باشید، شما مجبور نیستید آن را به کسی نشان دهید، پس کاملاً در این تمرین خود خودتان باشید.
تمرین دهم: محیط اطراف خود را توصیف کنید
کافی است یک یا دو پاراگراف در مورد اطراف خود بنویسید.
سعی کنید خود را به چالش بکشید. مثلاً همهچیز را به دید توصیفی نگاه کنید.
شما باید آنقدر در توصیف متبحر شوید که اگر یک صندلی را در اتاقی خالی قرار دادند، بتوانید توصیفش کنید.
به جای گفتن اینکه «نور از پنجره میتابد» میتوانید بگویید: «خورشید صبح از پنجره میتابد، یک میلیون ذره از ذرات گرد و غبار میرقصند و سایههای خالخال بر روی میز من ایجاد میکنند.»
مهم نیست که نویسنده ماهری هستید یا خیر. نویسندگی درست مثل ورزش کردن است. ورزش ماهیچههای شما را پرورش میدهد. تمرینات نویسندگی هم عضلات ذهن شما را پرورش میدهد. کافی است چند وقت تمرین کنید. خودتان میبینید که در نوشتن ماهرتر میشوید.
همیشه میتوانید به عمق بیشتری از خلاقیت دست پیدا کنید. شما همیشه میتوانید روشهای جدیدی برای نوشتن خلق کنید. هم خودتان لذت بیشتری ببرید و هم خواننده شما.
bishtarazyek